بسم الله الرحمن الرحیم.
نشسته بودم توی اتوبوس و داشتم کتاب "نظریه اختیاری بودن ظهور" نوشته آقای علیرضا نودهی را می خواندم. هر چند خط یک بار کتاب را می بستم و از پنجره اتوبوس به بیرون خیره می شدم. سعی می کردم مسأله را برای خودم تحلیل کنم. مولفه های نظریه را دلایل فلسفی و روایی اش را و ...
هیجان عجیبی داشتم . همه این مطالب را بارها و بارها در سخنرانی ها ، مقاله ها و کتابهای مختلف شنیده و خوانده بودم.اما این نویسنده خوش ذوق آن را از دریچه ای جدید تبیین کرده بود.
این نظریه می گوید:" تا وقتی شیعیان اقدام به ایجاد زمینه و مقدمات ظهور نکنند، ظهور نیز در انتظار اقدام آنها خواهد نشست!"، طبق این نظریه وقت ظهور به دست شیعیان است. برای همین توصیه شده ایم که برای تعجیل در ظهور دعا کنیم. برای همین است که ظهور وقت معلوم ندارد، اما قیامت وقت معلوم دارد و .... طبق این نظریه ظهور مشکل قابلی دارد نه فاعلی. اینجایش را به قول آقای قرائی زیادی گوش بدید . نویسنده خوش ذوق اول حکایت دیدار سی مرغ با سیمرغ عطار را بازگو می کند. آنجایی که سی مرغ برای دیدار سیمرغ به قاف رفتند و آنجا سی مرغ خودشان را در سیمرغ یافتند.
چون نگه کردند این سی مرغ زود بی شک این سی مرغ آن سیمرغ بود
خویش را دیدند سیمرغ تمام بود خود سیمرغ، سی مرغ تمام
بعد اشاره می کند که ظهور در انتظار 313 یار پولادین است تا تحقق یابد! و در ادامه اشاره می کند که"این ماییم که باید ظهور کنیم ، این ماییم که باید ، انسانیت و استعداد و علم خود را شکوفا کنیم و گرنه خداوند متعال که "فیّاض علی الاطلاق" است و هیچ گاه نعمت خود را از بندگان صالحش دریغ نمی کند و امام نیز بی صبرانه منتظر ظهور دولت کریمه در سایه شیعیان و دوستان خویش است. پس ظهور مشکل قابلی دارد نه فاعلی."
اتوبوس جلوی دانشگاه شریف توقف می کند. سیل جمعیت آمده اند و منتظر، منتظر کسی که همه سخنانش را با دعای فرج و آرزوی شهادت در رکاب امام زمان(عج) آغاز می کند. کسی که نظریه اختیاری بودن ظهور را به جدّ قبول دارد . مولفه های آن را پذیرفته و تمام زندگی اش در راستای زمینه سازی ظهور است. مردم هم آمده اند تا او را یاری کنند و گامی هر چند کوچک در رفع مشکل قابلی ظهور بردارند. آمده اند تا ثابت کنند که جامعه ما همچنان یک "جامعه منتظر" است، هرچند به علف های هرز و زنگارهای آسیب آلوده است ، اما سعی خود را در رفع مشکال قابلی ظهور خواهد کرد... .
فردا هم همه با هم سلامی دوباره به آفتاب خواهیم کرد. به امید ظهور دولت یار.
محو او گشتند آخر بی دوام سایه در خورشید گم شد والسلام
----------------------------------------------
این پست برای دیروز بود ، اما فرصت نشد ارسالش کنم